وقتی بلاکچین اعتماد را بازتعریف میکند
آیندهی وفاداری مشتری:
سلام رفقا!
من، دکتر فرزین بزرگ پور، همیشه وقتی توی دنیای شلوغ بازاریابی و مشتریها سرک میکشم، یه حس ماجراجویی بهم دست میده—مثل این که دارم توی یه جنگل ناشناخته دنبال گنج میگردم. یه روز که داشتم به این فکر میکردم که چطور آدما به برندا وفادار میمونن، یه چیزی توی ذهنم کلیک کرد:
اعتماد. همهچیز به این برمیگرده که مشتری حس کنه میتونه به ما تکیه کنه
ولی توی این دنیای پر از دروغ و دغل دیجیتال، اعتماد داره کمرنگ میشه. بعد یهو چشمم به بلاکچین افتاد—یه تکنولوژی که انگار از آینده اومده و میتونه این بازی رو عوض کنه. توی این مقاله میخوام شما رو ببرم توی این دنیای عجیب و غریب و نشون بدم که چطور بلاکچین داره وفاداری مشتری رو از نو میسازه—یه جوری که هم باحاله، هم حسابی ذهنتون رو درگیر میکنه!
بیاین از اول خط بریم.
وفاداری مشتری چیه؟ ساده بگم، یعنی مشتری اونقدر ازت خوشش بیاد که برگرده و بگه “من فقط از تو میخرم.” قدیما این کار با یه کارت تخفیف یا یه لبخند گرم فروشنده جور میشد. ولی الان؟ آدما دیگه به این آسونیا گول نمیخورن. من یه بار داشتم توی یه کافه قهوه میخوردم و به این فکر میکردم که چرا هر هفته برمیگردم همینجا؟ جوابش اعتماد بود—میدونستم قهوهشون همونه که قول دادن. حالا بلاکچین چیه که این وسط پیداش شده؟ یه جور دفتر حساب دیجیتال که هیچکس نمیتونه توش دست ببره. فکر کنین یه قولنامه که هیچجوری نمیشه تقلبش کرد—هر چیزی که قول میدی، ثبت میشه و همه میتونن ببیننش.
حالا این چه ربطی به وفاداری داره؟
خیلی ساده—بلاکچین میتونه اعتماد رو برگردونه. مثلاً یه بار داشتم برای یه برند لباس کار میکردم. مشتریها شک داشتن که جنسا واقعاً همونیه که ما میگیم—پنبهی خالص یا چرم اصل. اگه با بلاکچین کار میکردیم، میتونستم از مزرعهی پنبه تا خط تولید رو ثبت کنم و به مشتری نشون بدم “ببین، این جنس همونه که گفتم!” اینجوری مشتری دیگه شک نمیکنه و میگه “این برند رو میخوام، چون دروغ نمیگه.” من بهش میگم بازتعریف اعتماد—وقتی همهچیز شفافه، وفاداری خودش میاد.
یه مثال دیگه بزنم که بیشتر کیف کنین.
فرض کنین من یه برند قهوه دارم. یه روز تصمیم گرفتم یه برنامهی وفاداری بزنم—مثلاً هر 10 تا قهوه که میخرین، یه دونه مجانی میدم. قدیما اینو با یه کارت کاغذی میکردیم که یا گم میشد یا تقلب میکردن توش. حالا با بلاکچین، هر خرید رو ثبت میکنم توی یه سیستم امن. مشتری میتونه با گوشیش ببینه که دقیقاً چند تا قهوه خریده و کی جایزهش رو میگیره. یه بار توی یه پروژه امتحان کردم—یه اپلیکیشن ساده درست کردیم که خریدا رو توی بلاکچین نشون میداد. مشتریها دیوانهش شدن! میگفتن “این اولین باره که حس میکنم یه برند بهم احترام میذاره.” این همون چیزیه که وفاداری رو زنده نگه میداره.
ولی صبر کنین، این فقط شروع ماجراست.
بلاکچین فقط شفافیت نمیآره—یه جورایی قدرت رو میده دست مشتری. مثلاً یه بار داشتم یه دیتاست از رفتار کاربرا رو نگاه میکردم، دیدم یه برند لوازم آرایش با بلاکچین به مشتریهاش اجازه داده بود خودشون جایزهشون رو انتخاب کنن—مثلاً به جای تخفیف، یه محصول خاص بگیرن. چون همهچیز توی بلاکچین ثبت بود، هیچکس نمیتونست بگه “این تقلب بود.” مشتریها حس کردن که دیگه فقط یه شماره نیستن—یه آدمن که صداش شنیده میشه. منم فکر کردم چرا این کارو توی همهی برندا نکنیم؟ اینجوری وفاداری از یه جادهی یکطرفه میشه یه رابطهی دوطرفه.
حالا بیاین یه کم خیالبافی کنیم.
فکر کنین 5 سال دیگه بلاکچین اونقدر جا بیفته که هر برندی یه سیستم وفاداری شفاف داشته باشه. مثلاً من میرم یه رستوران، غذا میخورم و توی بلاکچین ثبت میشه که این چندمین بارمه. بعد رستوران بهم یه پیشنهاد خاص میده—مثلاً “تو مشتری قدیمی مایی، این دسر رو مهمون ما بخور.” یا یه فروشگاه آنلاین که میگه “چون 10 بار از ما خریدی، این بار خودت بگو چی میخوای تخفیف بذاریم!” این حس اعتماد و خاص بودن، مشتری رو میچسبونه به برند. من یه بار توی یه پروژهی تستی اینو امتحان کردم—یه برند کفش با بلاکچین به مشتریهای قدیمیش پیشنهاد شخصیسازی کفش داد. فروششون دو برابر شد، چون آدما حس کردن برند بهشون اهمیت میده.
یه داستان بگم که خودم هنوزم بهش فکر میکنم
یه بار داشتم برای یه برند جواهرات کار میکردم. مشتریها شک داشتن که سنگای جواهرات واقعاً اصل باشن. ما یه سیستم بلاکچین راه انداختیم که از معدن سنگ تا دست مشتری رو ثبت میکرد. توی سایت گذاشتیم که هر کی میتونه با کد محصولش ببینه سنگش از کجا اومده. یهو دیدیم مشتریها توی اینستا دارن عکس جواهراتشون رو با افتخار میذارن و میگن “این مال منه، اصل اصل!” این اعتماد بود که بلاکچین بهشون داد و وفاداریشون رو قفل کرد.
حالا یه سوال بزرگ:
این بلاکچین تا کجا قراره وفاداری رو ببره؟ من فکر میکنم توی آینده، برندایی که از این تکنولوژی استفاده نکنن، مثل یه مغازهی قدیمی بدون ویترین میمونن—شاید کار کنن، ولی کسی سراغشون نمیره. مثلاً یه روزی ممکنه یه کافیشاپ با بلاکچین بهت بگه “تو 50 تا قهوه از ما خوردی، از این به بعد شریکی مایی!” یا یه برند لباس که هر خریدت رو توی بلاکچین ثبت کنه و بگه “این جنس تا آخر عمر گارانتی داره.” اینجوری مشتری دیگه فقط مشتری نیست—یه عضوه.
ما بازاریاب ها این وسط چی کار باید بکنیم؟
من میگم باید این تکنولوژی رو بغل کنیم و باهاش اعتماد بسازیم. مثلاً توی همون پروژهی قهوه، میتونستم فقط تخفیف بدم، ولی با بلاکچین یه حس امنیت و صداقت دادم که مشتری رو عاشق کرد. این آیندهی وفاداریه—جایی که مشتری حس میکنه برند خونهشه.
خلاصه رفقا، بلاکچین داره وفاداری مشتری رو از نو مینویسه. من، دکتر فرزین بزرکپور، با تمام وجودم حس میکنم که اگه این موج رو نگیریم، از دستش میدیم. این تکنولوژی داره اعتماد رو بازتعریف میکنه، و ما یا باید باهاش همراه بشیم، یا وایستیم و تماشا کنیم. شما چی فکر میکنین؟ آمادهاین که با بلاکچین قلب مشتریها رو قفل کنیم؟