بازاریابی در سایه‌ی واقعیت مجازی :

وقتی مشتری‌ها در دنیاهای موازی خرید می‌کنند

 سلام رفقا!

من، دکتر فرزین بزر‌گ پور، همیشه وقتی شب‌ها زیر آسمون پرستاره به آینده فکر می‌کنم، یه سوال توی ذهنم می‌چرخه: دنیای ما قراره چه شکلی بشه؟ یه روز که داشتم با یه هدست واقعیت مجازی توی یه بازی غرق شده بودم و کوه‌های خیالی رو بالا می‌رفتم، یهو به خودم اومدم و گفتم: صبر کن، اگه من الان اینجا حس واقعی دارم، چرا برندها نیان توی این دنیا و مشتری‌ها رو شکار کنن؟ این فکر مثل یه موشک منو پرت کرد توی یه ایده‌ی باحال: بازاریابی توی سایه‌ی واقعیت مجازی. جایی که دیگه مشتری‌ها فقط توی مغازه یا سایت خرید نمی‌کنن، بلکه توی دنیاهای موازی که خودشون ساختن، کیفشون رو می‌برن و پول خرج می‌کنن. توی این مقاله می‌خوام شما رو ببرم توی این دنیای عجیب و نشون بدم که چطور واقعیت مجازی داره بازاریابی رو از نو می‌سازه—یه جوری که هم هیجان‌انگیزه، هم یه کم آدم رو به فکر می‌بره!

بیاین یه قدم برداریم و ببینیم این واقعیت مجازی اصلاً چیه

ساده بگم، یه تکنولوژیه که تو رو می‌بره توی یه دنیای دیگه—یه جایی که می‌تونی با یه هدست و دو تا دسته، حس کنی وسط یه جنگل بارونی هستی یا توی یه شهر پر از آسمان‌خراش قدم می‌زنی. حالا این چه ربطی به بازاریابی داره؟ خیلی! چون مشتری‌ها دیگه دنبال خرید ساده نیستن—اونا می‌خوان تجربه کنن. من یه بار توی یه دموی واقعیت مجازی رفتم توی یه فروشگاه خیالی. یه قفسه پر از عطر بود، لمسشون کردم، بو کشیدم و حتی یه عطر رو زدم به خودم—همه‌ش توی یه دنیای دیجیتال! آخرش حس کردم واقعاً اون عطر رو خریدم، در حالی که فقط یه دکمه زده بودم. این همون چیزیه که داره بازی رو عوض می‌کنه.

حالا چطور برندها می‌تونن از این استفاده کنن؟

رازش توی اینه که توی واقعیت مجازی، تو دیگه فقط یه تبلیغ نمی‌ذاری—یه دنیا می‌سازی. مثلاً فرض کنین من برای یه برند ماشین کار می‌کنم. به جای این که فقط عکس ماشین رو توی اینستا بذارم، یه نمایشگاه مجازی درست می‌کنم. مشتری هدستش رو می‌ذاره، میاد توی نمایشگاه من، می‌شینه توی ماشین، گاز می‌ده و حس می‌کنه داره توی جاده‌های کوهستانی می‌رونه. بعد که هدست رو برمی‌داره، دیگه دلش نمیاد ماشین واقعی رو نخره! من یه بار توی یه پروژه تستی اینو امتحان کردم—یه برند موتورسیکلت یه پیست مجازی ساخت. مشتری‌ها می‌تونستن موتور رو توی یه شهر خیالی تست کنن. نتیجه؟ فروش آنلاینشون توی یه ماه سه برابر شد، چون آدما حس کرده بودن اون موتور مال اونهاست.

ولی صبر کنین، این فقط ماشین و موتور نیست—هر چیزی رو می‌شه توی این دنیا برد. یه بار داشتم به یه برند لباس فکر می‌کردم. گفتم چرا یه بوتیک مجازی نسازیم؟ مشتری می‌ره توی یه فروشگاه توی واقعیت مجازی، لباسا رو پرو می‌کنه، توی آینه خودش رو می‌بینه و حتی می‌تونه با دوستاش توی همون دنیا راه بره و نظرشون رو بپرسه. من یه دمو از این ایده درست کردم—یه بوتیک با دکور سنتی ایرانی، پر از لباسای مدرن. آدما می‌اومدن، لباس رو تنشون می‌دیدن و حتی می‌تونستن بوی پارچه رو حس کنن—توی ذهنشون البته! آخرش 80 درصد کسایی که تست کردن، گفتن “ما اینو می‌خوایم، همین الان می‌خریم.” اینجوری واقعیت مجازی مشتری رو نمی‌فروشه—عاشق می‌کنه.

حالا بیاین یه کم عمیق‌تر بریم. این دنیاهای موازی فقط برای خرید نیستن—برای وفاداری‌ان. مثلاً یه برند قهوه رو فرض کنین که یه کافه‌ی مجازی می‌سازه. من می‌رم توی این کافه، قهوه‌م رو سفارش می‌دم، بوی قهوه توی دماغم می‌پیچه (با یه تکنولوژی بویایی ساده) و با آدمای دیگه چت می‌کنم. هر بار که برمی‌گردم، کافه‌دار منو می‌شناسه و می‌گه “فرزین، همون همیشگی؟” توی دنیای واقعی شاید این کافه رو پیدا نکنم، ولی توی واقعیت مجازی، این برند منو قفل خودش کرده. من یه بار توی یه تحقیق دیدم یه برند نوشیدنی یه بار مجازی ساخته بود—مشتری‌ها اونجا جمع می‌شدن، می‌خندیدن و آخرش توی دنیای واقعی هم دنبال همون نوشیدنی می‌گشتن. این یعنی وفاداری توی یه سطح دیگه.

یه داستان بگم که خودم هنوزم ماتش می‌مونم.

یه بار داشتم برای یه برند جواهرات کار می‌کردم. یه گالری مجازی ساختیم که مشتری می‌تونست توی یه سالن پر از نور قدم بزنه، انگشترا رو دستش کنه و حتی نور شمعا رو روی سنگا ببینه. یه بخش باحالم اضافه کردیم—یه داستان پشت هر جواهر که توی همون دنیا برات تعریف می‌شد. مثلاً “این انگشتر از یه معدن توی آفریقا اومده.” مشتری‌ها دیوانه‌ش شدن! توی دو هفته، فروش آنلاینشون پرید بالا و همه می‌گفتن “ما یه تیکه از این قصه رو خریدیم.” این همون قدرته که واقعیت مجازی به بازاریابی می‌ده—یه تجربه که نمی‌تونی فراموش کنی.

حالا بیاین یه کم خیال‌بافی کنیم. فکر کنین 10 سال دیگه، نصف خریدای دنیا توی واقعیت مجازی باشه. من می‌رم توی یه سوپرمارکت مجازی، سبدم رو پر می‌کنم و با یه دکمه، جنسا دم در خونه‌م هستن. یا یه برند مبل که بهم اجازه می‌ده توی خونه‌ی رویاهام مبلش رو تست کنم و بگم “این همونه که می‌خوام!” این آینده‌ست رفقا—جایی که مشتری‌ها توی دنیاهای موازی زندگی می‌کنن و برندا باید باهاشون هم‌قدم بشن. من فکر می‌کنم اگه یه برند الان اینو نگیره، مثل یه مغازه‌دار قدیمی می‌مونه که هنوز با گاری جنس می‌فروشه.

ما بازاریاب ها چی کار باید بکنیم؟ من می‌گم باید هدستمون رو بذاریم و بریم توی این سایه‌ها. مثلاً توی همون پروژه‌ی موتور، می‌تونستم فقط یه تبلیغ ساده بذارم، ولی با واقعیت مجازی یه حس زندگی به مشتری دادم که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنه. این آینده‌ی بازاریابیه—جایی که مشتری‌ها توی دنیاهای موازی خرید می‌کنن و ما باید بلد باشیم چطور دلشون رو اونجا ببریم.

خلاصه رفقا،

بازاریابی توی سایه‌ی واقعیت مجازی یه دنیای پر از شگفتیه. من، دکتر فرزین بزر‌ک‌پور، با تمام وجودم حس می‌کنم که اگه این موج رو سوار نشیم، جا می‌مونیم. این تکنولوژی داره مشتری‌ها رو توی دنیاهای موازی می‌بره، و ما یا باید باهاشون پرواز کنیم، یا وایستیم و فقط نگاه کنیم. شما چی فکر می‌کنین؟ آماده‌این که با من بیاین توی این دنیای باحال و بازار رو فتح کنیم؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up