عصر فراموشی دیجیتال:

 چگونه برندها در ذهن مخاطبان گم می‌شوند و دوباره پیدا می‌شوند

 سلام رفقا!

من، دکتر فرزین بزر‌گ پور، گاهی که توی شلوغی روزام یه لحظه وایمیستم و به این همه صفحه‌ی گوشی و تبلت دورم نگاه می‌کنم، یه حس عجیب بهم دست می‌ده—مثل این که دارم توی یه گرداب غرق می‌شم. یه روز که داشتم توی اینستا اسکرول می‌کردم و یهو یادم رفت دنبال چی بودم، به خودم گفتم: صبر کن، چرا این‌قدر همه‌چیز زود از ذهنم می‌پره؟ این سوال منو کشوند توی یه دنیای تازه: عصر فراموشی دیجیتال. جایی که برندها توی این سیل اطلاعات گم می‌شن و مشتری‌ها یه لحظه عاشقشونن و لحظه‌ی بعد انگار نه انگار که بودن. توی این مقاله می‌خوام شما رو ببرم توی این گرداب عجیب و نشون بدم که چطور برندها توی ذهن مخاطبا گم می‌شن و دوباره راهشون رو پیدا می‌کنن—یه جوری که هم فکرت رو مشغول کنه، هم دلت رو بلرزونه!

بیاین از همین‌جا شروع کنیم

عصر فراموشی دیجیتال چیه؟ ساده بگم، یه دوره‌ست که همه‌چیز اون‌قدر سریع می‌ره و اون‌قدر محتوا جلوی چشمامونه که دیگه یادمون نمی‌مونه دو دقیقه پیش چی دیدیم. من یه بار داشتم یه تبلیغ باحال توی توییتر نگاه می‌کردم—یه برند ساعت بود با یه طرح خفن. پنج دقیقه بعد؟ یادم نمی‌اومد اسمش چی بود! این همون چیزیه که داره برندها رو نابود می‌کنه—مشتری‌ها توی این همهمه‌ی دیجیتال، اونا رو گم می‌کنن. ولی خبر خوب اینه که راه برگشت هم هست، فقط باید بلد باشی چطور خودت رو از این گرداب بکشی بیرون.

حالا چرا برندها گم می‌شن؟

رازش توی اینه که توی این دنیا، توجه آدما شده مثل یه پروانه—یه لحظه رو گل تو می‌شینه، لحظه‌ی بعد می‌پره جای دیگه. مثلاً من برای یه برند قهوه کار می‌کردم. یه تبلیغ ساختیم با یه ویدیو کوتاه و باحال—یه فنجون قهوه که بخارش بلند می‌شد و یه آهنگ آروم. توی یه روز، 10 هزار نفر دیدنش، ولی هفته‌ی بعد؟ انگار نه انگار! چون توی این عصر، اگه یه برند فقط یه لحظه بدرخشه و بعد ساکت بمونه، مثل یه ستاره‌ی دنباله‌دار می‌شه—میاد و می‌ره و دیگه کسی دنبالش نمی‌گرده. من به این می‌گم “گم شدن توی سایه‌ی دیجیتال”.

ولی صبر کنین، این گم شدن یه روی دیگه هم داره—برندا می‌تونن دوباره پیدا بشن. چطور؟ با یه چیزی که من اسمش رو گذاشتم “نقطه‌ی اتصال”. یعنی یه چیزی که توی ذهن مشتری قفل بشه و هر بار که یادش می‌افته، برند تو رو بیاره جلوی چشمش. یه بار داشتم برای یه برند شکلات کار می‌کردم. به جای این که فقط شکلات رو نشون بدیم، یه کمپین زدم که هر بسته شکلات یه جمله‌ی بامزه داشت—مثلاً “اینو بخور و به بدشانسی امروزت بخند!” مشتری‌ها شروع کردن توی اینستا جمله‌ها رو شیر کردن. یه ماه بعد، فروشمون دو برابر شد، چون اون جمله‌ها توی ذهنشون قفل شده بود و هر بار که به یه جوک فکر می‌کردن، یاد شکلات ما می‌افتادن. این همون پیدا شدنه که می‌گم.

حالا بیاین یه کم عمیق‌تر بریم. توی این عصر، فقط دیده شدن کافی نیست—باید حس بسازی. مثلاً یه برند عطر رو فرض کنین. من یه بار توی یه پروژه یه تبلیغ درست کردم که فقط یه تصویر بود—یه بطری عطر توی یه جنگل خیس. زیرش نوشتم “بوی بارون رو یادت می‌مونه؟” این تبلیغ توی توییتر پخش شد و آدما شروع کردن خاطرات بارونیشون رو کامنت کردن. یهو اون عطر شد “عطر بارون” توی ذهنشون. چرا؟ چون یه حس قوی بهش وصل شده بود که توی این سیل فراموشی گم نمی‌شد. من فکر می‌کنم توی عصر دیجیتال، برندا باید یه لنگر احساسی بندازن که مشتری رو نگه داره.

یه داستان بگم که خودم هنوزم بهش فکر می‌کنم

یه بار داشتم برای یه برند کتاب کار می‌کردم. توی این همهمه‌ی دیجیتال، تصمیم گرفتم یه کار متفاوت کنم—یه چالش زدم توی تیک‌تاک که هر کی یه جمله از کتاب مورد علاقه‌ش رو بخونه و بگه چرا دوسش داره. به بهترین ویدیوها یه کتاب مجانی دادیم. یهو دیدیم هزارتا ویدیو اومد و آدما توی کامنتا می‌گفتن “من این برند رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم!” فروش آنلاینشون توی دو ماه پرید بالا، چون ما یه خاطره‌ی شخصی براشون ساختیم که توی ذهنشون حک شد. این همون راه پیدا شدنه—یه پل زدن به قلب مشتری.

حالا بیاین یه کم خیال‌بافی کنیم. فکر کنین توی 5 سال آینده، این فراموشی دیجیتال اون‌قدر شدید بشه که برندا هر روز صبح باید یه جور جدید خودشون رو یاد مشتری بندازن. مثلاً من می‌رم توی اینستا، یه برند لباس یه فیلتر درست کرده که هر روز صبح بهم می‌گه “امروز با این ست حال کن!” یا یه برند قهوه که هر روز با یه پیام صوتی بیدارم می‌کنه و می‌گه “قهوه‌ت آماده‌ست، پاشو!” اینجوری توی این عصر، برندا باید مثل یه دوست هر روز کنار مشتری باشن، وگرنه گم می‌شن توی گرداب.

ما بازاریاب‌ها این وسط چی کار باید بکنیم؟ من می‌گم باید یاد بگیریم چطور توی این سیل شنا کنیم و یه فانوس بذاریم که مشتری راهش رو پیدا کنه. مثلاً توی همون پروژه‌ی شکلات، می‌تونستم فقط تبلیغ کنم، ولی با اون جمله‌ها یه ردپا گذاشتم که مشتری رو برگردوند. این آینده‌ی بازاریابی توی عصر فراموشیه—یا باید توی ذهن مشتری حک بشی، یا غرق می‌شی.

خلاصه رفقا،

عصر فراموشی دیجیتال یه چالش بزرگه، ولی پر از فرصته. من، دکتر فرزین بزر‌ک‌پور، با تمام وجودم حس می‌کنم که برندا اگه بلد باشن چطور گم بشن و دوباره پیدا بشن، می‌تونن این بازی رو ببرن. این سیل داره همه‌چیز رو می‌بره، و ما یا باید موج‌سوار بشیم، یا وایستیم و غرق شدن رو تماشا کنیم. شما چی فکر می‌کنین؟ آماده‌این که با من بیاین و توی این گرداب یه ردپای محکم بذاریم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

keyboard_arrow_up